ماجرای قرار زندانی سیاسی با کیوان صمیمی برای نوشیدن یک فنجان چای بین دو زندان چیست؟
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۵۰۱۳۲
آفتابنیوز :
«یک فنجان چای بین دو زندان» عنوان این یادداشت به قلم مهرداد احمدیشیخانی است که در آن آمده:
این را شیخ شیراز، سعدی میگوید و انگار برای زمانه ما گفته است و حالا حکایت من است. من که قرار بود هر هفته به رفاقت یادی از دوستانم بکنم و مدتهاست این عهد را فرو نهادهام و یاد دوستان بسیاری که در رفاقت و دوستی جانانهاند، رها کردهام و چنان مشغول مصیبت هر روز شدهام که عشق و دوستی را از یاد بردهام، مصیبتی که انگار پایان ندارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خانوادهای که گویی سیاسی و ملی بودن، میراث ماندگار آنهاست. جالب است بدانید که این سابقه سیاسی بودن در خانواده صمیمی به زمان «رضا شاه» برمیگردد؛ آنجا که پدربزرگ مادری کیوان با تصاحب زمینهای کارگری از سوی رضا شاه به مخالفت برخاسته و به دلیل همین مخالفت به اهواز تبعید شده بود. پدر کیوان نیز از فعالان صنفی پالایشگاه آبادان بود که اعتصابات کارگری صنعت نفت را در حمایت از جنبش ملی شدن نفت سازماندهی میکرد. این میراث در سومین نسل به کیوان و برادرانش رسید و پیامدهایش اولین بازداشت او در 17 سالگی و به سال 1344 بود و اینگونه شد که داستان بازداشتها و زندان رفتنهای مکرر کیوان شروع شد تا آنکه در سومین دستگیریاش به تاریخ 28 مرداد 1354 به همراه برادرش ساسان بازداشت شد. همان سال 54 که در بین سیاسیون پیش از انقلاب به ضربه 54 معروف است و عده بسیاری از فعالان مخالف حکومت پهلوی در آن سال دستگیر شدند. در پی این دستگیری، کیوان به 11 سال حبس محکوم شد که تا یک ماه پیش از پیروزی انقلاب در زندان ماند و در آستانه پیروزی انقلاب به همراه بسیاری از زندانیان سیاسی از زندان بیرون آمد. اما برادرش ساسان در سحرگاه 4 بهمن 1354 به همراه مرتضی صمدیه لباف، وحید افراخته و مرتضی لبافینژاد اعدام و تیرباران شد که البته این تنها اعدامی خانواده صمیمی نبود، چراکه «کامران»، برادر دیگر کیوان که تحصیلکرده دانشگاه «برکلی» امریکا بود نیز در سال 1361 اعدام شد.
اینها گذشت تا کیوان بار دیگر در سال 1378 به زندان افتاد. آن موقع دیگر چند سالی بود که با او رفاقت داشتم و این برمیگشت به مجله «دریچه گفتوگو» که کیوان در آن مطالبی مینوشت و من عهدهدار کار گرافیک آن نشریه بودم و بعد هم راه افتادن مجله ایران فردا که به این واسطه مراوداتمان بیشتر شد. برای خود من همیشه این موضوع جالب بود که مهندس صمیمی، با وجود سابقه سیاسی پیش از انقلاب که پیوندی با سازمانهای چریکی داشت، به شدت معتقد به کنش «خشونت پرهیز»ی در سیاست بود و هست. کنشی که با وجود بازداشتها و زندانهای مختلف، هر بار که سعادت دیدارش را داشتهام، بیشتر از قبل بر آن اصرار دارد و به یاد دارم وقتی که یکی از شبکههای خارج کشور، در بین دو زندان که مدتی را در بیرون سپری میکرد، با پرسشهایی جهتدار سعی میکرد تا پاسخی رادیکال از او بگیرد، مهندس صمیمی به سیاق همیشه و با آرامش و طمأنینه، از کنار اصرارهای مکرر مجری آن شبکه برای دریافت سخنی تند و رادیکال گذشت و همچنان بر مشی «خشونتپرهیز»ی خود تاکید کرد.
برای خودم دوستی با کیوان دوستی شیرینی است. بارها با هم قرار گذاشتیم که دیداری به رسم قدیم و به عنوان دو همشهری تازه کنیم و هر بار که قرار گذاشتهایم، قبل از دیدار، کیوان را به زندان بردهاند و این موضوعی شده برای طنز و مطایبه بینمان که هر بار که بیرون از زندان است، تلفنی به او میگویم: «کیوان جان اینبار در همین چند ساعت که بیرونی، قرار بگذاریم یک چای با هم بخوریم.» و البته در این چندین سال، هر وقت که قرار گذاشتهایم، متاسفانه به همین دلیل بازگشت به زندان، فرصت دیدار دست نداده تا اینبار آخر که خوشبختانه، مدت زمانی که بیرون زندان بود، چند روزی بیشتر از قبل بود و فرصتی شد که دیداری تازه کنیم و به خانهاش رفتم و بالاخره بعد از چندین بار ناکامی از دیدار این رفیق مهربان، فرصتی دست داد تا ساعتی به همراه دوستانی دیگر با او گفتوگو کنیم. معمولا کیوان را که به زندان میبرند تا تمامی مدت محکومیتش را نگذراند، آزادش نمیکنند و اینبار هم به احتمال زیاد همه شش سال محکومیتش را در زندان خواهد ماند و انشاءالله وقتی که به سلامت از زندان بیرون بیاید، 81 ساله خواهد بود. عمرش دراز باد و امید آنکه 6 سال دیگر که آزاد میشود، زنده باشم و قبل از رفتن به زندان بعدی، بتوانیم یک چای دیگر با هم بخوریم و گپی بزنیم.
منبع: روزنامه اعتمادمنبع: آفتاب
کلیدواژه: زندانی سیاسی کیوان صمیمی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۵۰۱۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تکرار ماجرای هاشم آغاجری؛ حکم اعدام توماج صالحی در چه شرایطی اجرا نمیشود؟
قوه قضائیه اعلام کرده حکم اعدام توماج صالحی خواننده ایرانی که در حوداث سال ۱۴۰۱ دستگیر شده بود، بدوی و قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است.
عبدالله گنجی فعال رسانهای اصولگرا در واکنش به این خبر در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: توماج صالحی حتما اعدام نمیشود، اما ظاهرا جمهوری اسلامی باید هزینه اعدام را پرداخت کند. حکم اعدام هاشم آغاجری یادتان هست؟ او هنوز استاد دانشگاه تربیت مدرس است. اما خرداد ۱۳۸۲ بیش از صد مجروح در زد و خوردهای درون دانشگاهی داشتیم.
سیدعبدالجواد موسوی هم در خبرآنلاین به موضوع حکم اعدام توماج صالحی پرداخت: اینکه توماج اعدام نمیشود را هر آدم نیمهعاقلی میداند. توماج اعدام نمیشود چنانکه هاشم آغاجری اعدام نشد. در ماجرای آغاجری هم، همه میدانستند خبری از اعدام در کار نیست. حتی آن کسی که حکم را صادر کرده بود. با این حال خبر آن حکم فقط و فقط حیثیت ایران را در جهان خدشه دار ساخت و اعصاب و روان جمع کثیری از جامعه را تا مدتها بهم ریخت. حالا چرا آن حکم صادر شده بود؟
برای اینکه یک جناح سیاسی قصد کرده بود حال یک جناح سیاسی دیگر را بگیرد. چرا که آن یکی جناح سیاسی فکر میکرد این یکی جناح سیاسی زیادی یابو برش داشته و یکی باید حالی اش کند که حد و مرزش کجاست. احتمالا الان هم یک کسی فکر کرده حالا که قرار است طرح نور به صورت جدی اجرا شود باید از مخالفان زهر چشم گرفت. شاید هم عمدی است و ماجرا خیلی جدیتر از این حرف ها. یعنی یک نفر یا یک جریان تصمیم گرفته در هیئت یک انقلابی تمام عیار و به نام دفاع از اسلام و انقلاب بار دیگر مقدمات آشوب و بلوا را در این سرزمین به راه بیندازد.
هرچه هست نتیجه اش همان چیزی میشود که قبلا شد. در ماجرای آغاجری تندروها پایکوبیها کردند که آفرین به اقتدار نیروهای انقلابی. از آن طرف هم اصلاحطلبها این فرصت را مغتنم شمرده و تا توانستند به بهانه نقد خشونت و ریشه یابی تکفیر و ارتداد، دخل طرف مقابل را آوردند. آغاجری به زندگی طبیعی اش برگشت، اما در قامت یک قهرمان. کسی هم به روی خودش نیاورد که جدی جدی اگر طرف حکمش اعدام بوده پس چرا به این راحتی از خیر جرمش گذشتید؟
اصلا آغاجری جرمی هم مرتکب شده بود؟ این وسط تنها چیزی که مهم نبود آبرو و حیثیت کشور بود. کشوری که قرار بود با انقلابش راهی جدید در دنیای متجدد و متحجر بگشاید و طرحی نو درافکند با یک رای ناصواب تبدیل شده بود به یک کشوری که سخن گفتن و پرسش از عقاید رسمی و حکومتی در آن ممنوع بود و تفتیش عقاید در آن امری رایج. کشوری که به جای پاسخگویی به پرسش و یا شبهه افکنی یک استاد دانشگاه بلافاصله حکم به اعدام او میدهد. این داستان غمبار یک بار دیگر دارد تکرار میشود. چه میتوان گفت جز: بیچاره ایران. بیچاره مردم. بیچاره مردم ایران.
tags # توماج صالحی سایر اخبار آیا قدرتهای فوقبشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت میرسد؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام میشود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی میکنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه میشود؟